سکوت پر هیاهو

سکوتی پر از هیاهو ، هیاهویی در سکوت...شیما،غزاله و انسیه

سکوت پر هیاهو

سکوتی پر از هیاهو ، هیاهویی در سکوت...شیما،غزاله و انسیه

من...خودم...تو...

 

همیشه از فاصله می ترسیدم

از فاصله بین من و خودم

بین خودم و خودت

...

تو اومدی به من نزدیک شدی

من و از خودم جدا کردی

وقتی خوب دور شدیم

رفتی و دور شدی

وقتی داد زدم:

کجا می ری ؟تنهام نذار

گفتی:

تو دیگه خودت نیستی...

شیما

 

نظرات 13 + ارسال نظر
پسرک تنها شنبه 28 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 01:06 ب.ظ http://pesaraketanha.blogsky.com

یعنی چی تو خودت نیستی
بی خود می کنی
کثافت من بخاطر توی آشغال دیگه خودم نیستم
حالا تو می ذاری می ری؟
اصلا مگه تو خودت هستی؟
اگه تو خودت یعنی همونی که باید می بودی ، بودی الان من توی این لیجن چه می کردم؟
اصلا می دونی
تو پست ترین و کثیفترین موجودی هستی که من تاحالا دیدم
برو گمشو
دیگه نمی خوام صداتو بشنوم
تو ارزش هیچی رو نداری
اگه یه روز احساس کردی ارزششو داری برو بمیر

ساناز شنبه 28 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 03:07 ب.ظ http://ghatre-dar-bikaran.blogsky.com

خیلی زیبا بود شیما جان ولی یعنی چی تو خودت نیستی تو خود خودتی موفق باشی عزیزی

غزاله شنبه 28 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 09:28 ب.ظ

این دکتر چرا قاط زده؟...تازگیها موجی شده...فکر کنم زیاد درس میخونه...دکتر به شیما خانمی ما چه کار داری؟!
معلومه که خودت نیستی...اگر خودت بودی هیچ وقت اونقدر خر نمیشدی که دوستش داشته باشی

ZigooraT شنبه 28 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:07 ب.ظ

سلام خانوم ..شما چقدر مهربونید..نمیدونم چرا اینقدر شما رو دوست دارم..
راستی میگما اگه شما علاقه به این کار داشته باشید و بله رو بگید و با اجازه بزرگترا و برای تفریح و خوشگذرونی و مسخره بازی و یه کم شوخی وحالی به حولی البته گفتم اگه شما بله رو بگید من پسوورد شما رو البته پسوورد وبلاگتون رو در همینجا و وبلاگ پسرک و تمامی وبلاگهایی که شما لینک دادین به عنوان کامنت بزارم تا کلی بخندیمو حال کنیم.
در ضمن میخواستم به آقای دکتر بگم ای /که /گفتیییی/ یعنی/ چه ؟؟ آخه لیجن یعنی چه؟ تو هیچوقت نوخوای وفهمی؟

پسرک تنها شنبه 28 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 10:30 ب.ظ http://pesaraketanha.blogsky.com

غزاله مگه دستم بهت نرسه
موجی رو نشونت می دم

بابا من به شیما اینارو نمی گم که
من اینارو از طرف شیماخاله به اون یارو می گم

محمد یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 02:46 ب.ظ http://www.hozoor-birang.blogfa.com

خیلی خوشگل نوشتی شیما واقعا توپ بود بای بای...

نیشگون یکشنبه 29 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:37 ب.ظ http://nishgon.mihanblog.com

من خودم ... باز هم خودم بهتر است !

غزاله دوشنبه 30 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 11:03 ب.ظ

آها الان منظور دکتر را متوجه شدم...با عرض پوزش دکتر جون..خوبه که دستت به من نمی رسه

پسرک تنها سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 12:18 ق.ظ http://pesaraketanha.blogsky.com

اگه رسید چی؟

دلتنگ سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 07:12 ب.ظ http://depress.blogfa.com

هی خانومی این نوشتت فوقالعاده بود

نازمهر سه‌شنبه 1 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 07:22 ب.ظ http://shenzar

سلام شاید دیگه آیینه تمام نمای اون بودی واسه همینم تنهات گذاشت چون ازش خودش فرار میکرد
اما همیشه خودت باش چون هیچ کس ارزش اینهمه ایثارو نداره لا اقل امروز نداره....

ناشناس جمعه 4 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 02:01 ب.ظ http://nemikham.blogsky.com

منو از خودم از خدا م و از زندگی ام جدا کردی ...

مسعود چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 03:55 ق.ظ http://www.tanhaieman.blogfa.com

سلام
اول بگم خیلی خندیدم مناظره جالبی بود بین دکتر و غزاله
من اولین باره به این وبلاگ میام زیباست
اما خواهشن آدرس وبلاگ منو به این آقای دکتر ندید تورو خدا

آری من دیگر خودم نیستم
چون عاشقت بودم
من تو شدم
در تو حل گشتم
نابود شدم
من تمام منییتم را به خاطر تو شکستم
اما چه زود فراموش کردی که من از تنهایی میترسیدم
من از فاصله وحشت داشتم چون تنها میماندم
شاد باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد