سکوت پر هیاهو

سکوتی پر از هیاهو ، هیاهویی در سکوت...شیما،غزاله و انسیه

سکوت پر هیاهو

سکوتی پر از هیاهو ، هیاهویی در سکوت...شیما،غزاله و انسیه

*اومدی...رفتی!!!

همه چیز از همون شبی شروع شد که تو شجاعت پیدا کردی،یادته؟!نه می دونم یادت نیست،اگه یادت بود که من الان اینجا گوشه اتاقم کز نکرده بودم و تو گلوم بغض نبود
بهم گفتی :''دیگه نمی ترسم بهت بگم دوستت دارم''
یادمه بند دلم پاره شد،ضربان قلبم مثل همون گنجیشکه که پشت پنجره اتاقم آشیون ساخته تند شد و گونه هام تب دار،
کاش دیده بودی،کاش شنیده بودی

همه چیز از اونجایی پر رنگ شد که تو مطمئن شدی،یادته؟!نه می دونم یادت نیست،اگه بود که الان قطره اشک گونه هام رو نمی سوزوند،
بهم گفتی:''هیچی نمی تونه منو از تو جدا کنه،به هیچ قیمتی از دستت نمی دم عزیزم ''
یادمه بغض پیچید تو گلومو و بعدشم یه قطره اشک نمدار کرد صورتمو و من حس کردم بسیار خوشبختم...کاش دیده بودی

همه چیز از اونجایی کم رنگ شد که تو مردد شدی،یادته؟!آره یادته،اگه فراموش کرده بودی که من الان هق هق گریه هام به گوش آسمون نمی رسید،
بهم گفتی:''تو باید تصمیم بگیری که یک سال پیش من باشی یا هیچ وقت ''
یادمه دلم لرزید،همین طور دستهام و ستون فقراتم ،یه کمم صدام....کاش شنیده بودی،کاش دیده بودی...

همه چیز از اونجایی تموم شد که تو ترسیدی،یادته؟!آره یادته،اگه فراموش کرده بودی که من الان اینجا خسته و افسرده و زار خیره نمی شدم به نقطه نامعلوم ...
برام نوشتی:''الان شرایطش رو ندارم در زمان مناسب تماس می گیرم ''
یادمه شکستم،خورد شدم ،بغضم ترکید و سیل اشک رو گونه هام جاری شد...کاش دیده بودی

اومدی،موندی،پشت کردی...رفتی
اومدم،موندم،موندم،موندم،هنوزم موندم،بازم می مونم...واسه همیشه می مونم با هزار تا چرای بی جواب...

*توهم

این روزا هر چی وجود داره زمینیِ
آسمونی وجود نداره
اصلا آسمون چیه؟
شاید بزرگترین توهم زیبای زمینی
از زمین آسمون آبی به نظر می رسه
اما آبی نیست ،سیاه
حتی آسمونم توهمِ
مثل خوشبختی هام
مثل اون
مثل رابطه مون...
دیگه نمی خوام قدم بردارم
همین سه قدم هم از سر من و این دنیای لعنتی زیاد بود
بین یه عالمه توهم ، رویا ، امید بی حاصل به پوچی رسیدم
وقتی تا خوشبختی اینقدر فاصله دارم که سوار بر نور هم تا ابد باید برم...

شیما
( که داره از دلتنگی خفه می شه )