سکوت پر هیاهو

سکوتی پر از هیاهو ، هیاهویی در سکوت...شیما،غزاله و انسیه

سکوت پر هیاهو

سکوتی پر از هیاهو ، هیاهویی در سکوت...شیما،غزاله و انسیه

وای...
مرسی شیما جونم...واسه ی تبریکت و به خاطر تمام این سالهای دوستیمون
و خوشحالم.... که گمشده ات بلاخره پیدا شد...ما اینیم دیگه 
و ممنونم... از همه ی دوستانی که به من ابراز لطف کردند و از کسی که این همه به من محبت میکنه و من بازم اذیتش میکنم و هر بار قول میدم که این دفعه ی آخره ولی بازم آدم نمی شم
 .............................................مرسی..............................................................
غزاله


خوشحالم


خیلی خوشحالم
خیلی خوشحالم
می خوام از خوشحالی فریاد بزنم
یه نفر خبری از گمشده ام داد
حالش خوبه
قول داده تا یکی دو ساعت دیگه ازش یه شماره تماس پیدا کنه
اگه من گمشده ام رو پیدا کنم
برام دعا کنید

اگه پیداش کردم میام خبر می دم
همه اینا به یمن تولد غزاله جونم الهی فدات شم غزاله چرا زودتر دنیا نیامدی که من اینهمه انتظار نکشم

تولد

                    

امشب اینجا تولدِ
یه جشن کوچیک اما شلوغ و پرهیاهو
یه جشن کوچیک به افتخار یه قلب بزرگ
به افتخار بهترین دوست

امشب خوشحالم خیلی خوشحال
امشب دیگه نمی خوام بغض کنم با اینکه دارم از یه وابستگی دیگه جدا می شم
امشب فقط می خوام بخندم شادی کنم
میخوام کاری کنم که کلی بهم خوش بگذره
کاش الان اینجا بودی
یا من اونجا بودم
اما مهم نیست امشب می خوام این فاصله چند ساله رو بردارم
امشب می خوام کنارت باشم...

امیدورام امسال از هر سال واست بهتر باشه

تولدت مبارک غزاله جونم


  تولد تولد
         تولدت مبارک
                 مبارک  مبارک
         تولدت مبارک
                         
      بیا شعمها رو فوت کن که صد زنده باشی
           بیا شمعها رو فوت کن  که صد سال زنده باشی


                                                                                                      
        

چند ضرب المثل بین المللی اندر محاسن و معایب زنها:

اول خوبهاشو میگم:

۱.وقتی زن خوب در خانه باشد خوشی از در ودیوار می ریزد.( هلندی)

* آفرین چقدر نازنینند این هلندی ها

۲.بدون زن مرد موجودی خشن و نخراشیده است.(فرانسوی)

* واقعا فهمشونو نشون دادن


اینهم بقیش برای رعایت اصل دموکراسی و این که از فردا واسه ما حرف در نیارین که فمنیست

هستیم:

۱.زن فقط یک چیز را پنهان نگه میدارد آن هم چیزی است که نمی داند.(انگلیسی)

* با این خودم یه کمی موافقم؟!

۲.کاری را که شیطان از عهده بر نیاید زن انجام میدهد.(آلمانی)

*چه بدجنس...

۳.برای مرد مهم نیست که زن بگیرد یا نگیرد چون در هر دو صورت پشیمان خواهد شد(یونانی)

*وا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!


چند کلمه از بزرگان در مورد خانمها:

۱.زنها مثل ماهی هستند..به دست آوردن آنها آسان و نگه داشتن آنها سخت است.( ولتر )

*چرا من تا حالا بر عکسشو فکر می کردم؟

۲.زن اگر خوب باشد رحمت الهی است وگرنه بلای آسمانی(روشنی)

*آدم منطقی بوده

۳.زنان کمتر میگویند که تو را دوست دارند ولی وقتی از تو پرسیدند:مرا دوست داری؟.. بدان که

درون آنها جای گرفته ای (روشفوکو)

*چه عجب!!یکی پیدا شد زبون ما را بفهمه

۴.زنهایی که سر پیری مومن می شوند چیزی را به خدا تقدیم میکنند که از تقدیم آن به شیطان
 
شرم دارند(بوفلر)

*آدم خفنی بوده خداییش

۵.دو چیز را دوست دارم ونمیخواهم آنی از آن منفک شوم:زن و عطر را.(حضرت محمد)

*بفرمایین اینم از لحاظ شرعیش


و دست آخر این که چند تا مرد داشتند بحث می کردند که اگر دنیا بیفتد دست زنها ال میشود و

بل میشود و....

وقتی نظر منو پرسیدند گفتم:آی آقایان بیچاره..همین حالا هم دنیا دست زنهاست...منتها شما

توی باغ نمی باشید....


پاورقی:امروز اینارو نوشتم تا اینجا یه کمی ازین حال و هوای غصه در بیاد...یه کمی

بخندیدچون بین ما سه نفر تا اطلاع ثانوی من تنها کسی ام که افسردگی حاد ندارم

غزاله

فاصله



یه دلخوشی
یه چشمه امید
یه روشنایی که مثل خورشیدِ
یه راه نجات
...

بعد خراب شدن
دلخوشی،امید،روشنایی و راه نجات
روی سرم

جا گذاشتن
یه نگرانی
یه یأس
یه تاریکی به وسعت همه زندگیت
بازم یه راه
مرگ

تکرار همه اینا به تعداد روزهای زندگیم
به تعداد ساعاتش
به دقیقه هاش و ثانیه هاشِ

بین دلخوشی و نگرانی هام 
بین اشکهای شادیم
بغض ناراحتم
ثانیه ایی فاصله هست

و حالا خسته از تمام این تکرارها
به دنبال چاره ی جدیدی هستم
چاره ایی جز مرگ

یعنی اینبارم موفق می شم؟


شیما


میروم سوی آن وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند




یه گوشی تلفن دارم که از میون خرخرش ، صدای تو رو می شنوم ،

یه کوله پشتی که پشتم تنها به اون گرمه ،

عروسکهایی یادگار دوستهای گم شده ،

یه راکت قدیمی که جوابگوی ضربه های محکم من نیست ،

شلوار برمودام یاد آور آخرین مد خیابونگردی های بی هدفم ،

CD هایی دارم که همه ی زندگیم بودن ، اما نمی دونم چرا خط خطی شدن!

سازی که مثل خودم هیچ وقت کوک نیست ،

یه کیبورد که عرق انگشتهای هیجان زده ام دگمه هاش رو چرک کرده ،

صندوقچه ای که ... نمی خوام حرفی از خرت و پرت های توش بزنم ،

کتاب های کسالت آوری که حاشیه هاشون تنها پناهگاه شیطنتهای سر کلاس بود ،

لیوانهای کثیفی که از دیشب توی اتاقم جا مونده ،

عکس نویسنده ای که دوستش دارم ،

و بابایی که تا میام به بودنش عادت کنم ، میبینم کلی دلم براش تنگ شده !

و مامانی دارم که هروقت اتاقم رو مرتب می کنه ، وسایلم رو گم می کنم ،

یه پنجره که می خوام چارطاق باز باشه ، اما همیشه صدای مامانم رو میشنوم که :

اونو ببند ، صدای ضبطت می ره بیرون !

 

شاید اینا همه ی دارایی های من تو این دنیای بزرگه !

می خوام همه رو بردارم و از اینجا برم ،

می خوام همه ی آرزوهای بزرگم رو تبدیل به واقعیت های دست یافتنی کنم ،

می خوام همراه همه ی هیاهو و آشفتگی هام از این چهار دیواری ساختگی بیرون بزنم ...

باید برم...

 

دورها آوایی ست که مرا می خواند

انسیه

زندگی



زندگی مثل یه زن فاحشه می مونه
اگه به هرزگیش پی ببری
دیگه جایی برای دیدن زیبایی هاش نمی ذاره


فکر می کنم جمله بالا از جبران خلیل جبران باشه
هر چی قشنگِ و از صبح نا حالا سر زبونمه


شیما

زندانِ تن



از جسمم خسته شدم
خیلی خسته شدم
مثل زندان می مونه
منو اسیر خودش کرده
کاش بتونم ازش فرار کنم
کاش بتونم از این زندان فرار کنم
شاید اگه این محدودیت تن نبود
تا حالا پیداش کرده بودم
هنوز پیداش نکردم...

شیما