سکوت پر هیاهو

سکوتی پر از هیاهو ، هیاهویی در سکوت...شیما،غزاله و انسیه

سکوت پر هیاهو

سکوتی پر از هیاهو ، هیاهویی در سکوت...شیما،غزاله و انسیه

اولِ اولش...

 
از همون اولش می دونستم

از همون اولِ اولش

اصلا پیش از اینکه بیای می دونستم

می دونستم میای

می دونستم یه روز میای و همه ی زندگیم می شی

بعد میری همه ی زندگیمو ازم می گیری

می دونستم وقتی رفتی من کلی دست و پا می زنم

کلی دست و پا می زنم که زندگیمو برگردونی

نه خودت برگردی

می دونستم بر نمی گردی

از همون اولِ اولش می دونستم

با همه اینا وقتی اومدی خودمو،زندگیمو تقدیمت کردم

چون این تنها راهی بود که می تونستم حس کنم چند روز مالِ منی

فقط مالِ من

...

اما حالا فهمیدم

حالا فهمیدم

تو حتی تو همین چند روزم مالِ من نبودی

اینو نمی دونستم

اینو از اولِ اولش نمی دونستم...

شیما

نظرات 2 + ارسال نظر
پسرک تنها جمعه 28 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:51 ق.ظ http://pesaraketanha.blogsky.com

شیما
مطمئن باش که اونم قبلا زندگیشو به یه نفر تقدیم کرده ولی نتونسته اونو مال خودش بکنه
همونطور که مطمئنا تو هم دیگه زندگیتو به این راحتیها به کسی نخواهی داد
و همینطور که من هم دیگه این اشتباه رو نخواهم کرد
هممون زخم خورده ایم

lilac.lady شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 07:02 ق.ظ http://goledavoodi.blogsky.com

امیدوارم ایندفعه گمشده واقعیتو پیدا کنی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد