سکوت پر هیاهو

سکوتی پر از هیاهو ، هیاهویی در سکوت...شیما،غزاله و انسیه

سکوت پر هیاهو

سکوتی پر از هیاهو ، هیاهویی در سکوت...شیما،غزاله و انسیه

زندگی تکرار دوست داشتن است






به شیمای عزیزم...دوست تنهای من


نه شیما...نه...الان وقتش نیست نباید جا بزنی...
الان جا زدن یعنی شکستن...یعنی زیر دست و پا خرد شدن..یعنی کم آوردن
نه...نمی خوام که بگی  کم آوردی که بریدی...
منم همه ی این روزا را داشتم و دلم می خواست می تونستم بهت بگم که چقدر شبیه روزای تنهایی تو بودن...که اگه تو یه هفته است که چنین احساسی داری من یه سال و نیم اینجوری زندگی کردم...با دلی که سر جاش نبود...که سر جاش نیست!!!!!!!!!!!
میدونم که افتادی زمین...اما ازت میخوام اونجا نشینی...باید زود بلند شی...حتی اگه مجبور باشی تا مقصد لنگ لنگلان بری باید بلند شی...اگه منتظر باشی که یکی بیاد و دستت را بگیره تا ابد همونجا میمونی...
پسرک تنها راست میگه: عشق یه جور بحرانه...حتی روزای خوبش...حتی اون وقتایی که از خوشی سرمستی بازم حال طبیعی نداری...
آره اگه میخوای عاشق باشی باید در برابر بحرانها مقاوم باشی
پس دیگه نگو نمی نویسم...قوی باش و برو جلو...همیشه اتفاقات خوب وقتی انتظارشونو نداری میفتن...بنویس و بذار زخمای دلت یواش یواش ترمیم بشن...در زندگی را به روی خودت نبند که هیچی جز یه تنهایی بزرگتر عایدت نمیشه...
من و انسیه منتظر نوشته هات هستیم...باید بمونی و میدونم که میتونی......




پس افتاب گناهی ندارد
و نه درختان
و نه ان پنج پرستو
که نشسته اند بر شاخه ی انار
و نه تو که انتظار می کشی
که غمگینی
که می خواهی شادی بدهی
که می خواهی جهان را
ظالم ندانی
که می خواهی سه بادبادک سفیدت را
همچنان دوست بداری...
با اینکه مآیوسانه
راز طلسم را نیز می دانی!

نظرات 2 + ارسال نظر
شوالیه سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:35 ب.ظ http://bestshovalieh.blogsky.com

سلام...
وبلاگ زیبایی داری.....

غزال چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:51 ب.ظ

چرا منم مثله شیمام؟ واااااااااااااای شیما نمی دونم کی هستی ولی کاملا درکت می کنم ولی من تازگیا فهئیدم خرم تو چی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد