سکوت پر هیاهو

سکوتی پر از هیاهو ، هیاهویی در سکوت...شیما،غزاله و انسیه

سکوت پر هیاهو

سکوتی پر از هیاهو ، هیاهویی در سکوت...شیما،غزاله و انسیه

من...تو...ما اینجاییم




اولین دفعه میخواستم اونو پیدا کنم که خودم گم شدم...

زخم خورده بود...خواستم مرهم درداش بشم که خودم زخمی شدم...

خسته شده بود...اومدم تکیه گاهش بشم که خودم از نفس افتادم...

باخته بود...خواستم بهش پیروزی را هدیه کنم که خودم بازنده شدم...

زمین خورده بود...خواستم بلندش کنم که خودم افتادم...

حالا من و اون هر دو اینجاییم...گمشده...زخمی...بازنده....خسته...خسته...خسته......

غزاله
نظرات 2 + ارسال نظر
پسرک تنها سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 11:11 ب.ظ http://cactus.persianblog.com

همین مهمه که هردو با هم اینجایینچخیلیها اینارو تجربه می کنن و آخرش ..

شیما یکشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 04:28 ب.ظ http://royahayeabi.persianblog.com

خوش به حالتون که باز هر دوتون هستید،پس من چی بگم که نه خودم هستم نه اون...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد