همیشه از فاصله می ترسیدم
از فاصله بین من و خودم
بین خودم و خودت
...
تو اومدی به من نزدیک شدی
من و از خودم جدا کردی
وقتی خوب دور شدیم
رفتی و دور شدی
وقتی داد زدم:
کجا می ری ؟تنهام نذار
گفتی:
تو دیگه خودت نیستی...
شیما
احساست تو چشماتِ
اگه ببینی احساساتی می شی وقتی ندیدی فراموش می کنی
احساست تو گوشاتِ
اگه بشنوی نفس می کشه وقتی نشنیدی حتما مرده....
احساست تو سرت
تو مغزت
تو منطقت
منطق هم که می گه:
اگه ندیدی،نیست
اگه نشنیدی،وجود نداره...
...
انکارم کن
همین امروز
شاید فردا دیر باشه...
پاورقی:
اینم یه هدیه بزرگ بود واسه کسی که امروز تولدشِ و بدش نمی آد انکارم کنه....
تولدت مبارک....
شیما