×چند سال پیش واسه شوخی و مسخره بازی من و دو تا از دوستام پشت تلفن خودمونو جای یکی دیگه زدیم،این شوخی اینقدر جدی شد و واسه اون آدم دردسر درست کرد که من هیچ وقت خودمو نمی بخشم...
×اول دبیرستان که بودم تریبون کلاس ما خراب بود منم یه روز پایه صندلی رو گذاشتم تو شکستگی دبیرمون وقتی نشست صندلیش برگشت و کف کلاس پهن شد و بچه ها سه ساعت بهش خندیدند...
×دو بار عاشق شدم!!!
×یکی از رازهای زندگیمو سه روز پیش واسه کسی که دوستش داشتم فاش کردم و بعد هم نابودش کردم
×دو هفته پیش دلِ یه آدمو بدجوری شکوندم،با اینکه ناخواسته بود اما هنوز عذاب وجدان دارم
پ.ن:
با اجازه فریناز جون منم قسمت دوم بازی رو بی خیال می شم
و این منم
زنی تنها
در آستانه ی فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین
و یأس ساده و غمنک آسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی
زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
امروز روز اول دیماه است
من راز فصل ها را میدانم
و حرف لحظه ها را میفهمم ...
پ.ن:
۱-شعر بالا یادی از فروغ فرخزاد عزیز به مناسبت اول دی ماه!!!!
۲-ترم یک تازه دیروز واسه من رسما تموم شد،قبول شدم...