*خیلی وقته که نتیجه امتحانم اومده ،اما عدم دسترسی به اینترنت نذاشته چیزی بنویسم،
شایدم دلیلش نارضایتی از نتیجه باشه که مدتی کسلم کرده بود!
بااین نمره یی که آوردم می تونم ویزا بگیرم،اما راضی نیستم،فقط قبول شدن با نمره ناپلئونی راضیم نمیکنه...
فکر میکنم حقم این نبود!
مخصوصا که روز اول هم اسمم جز اسامی قبول شده ها نبود و با پیگیری استاد مهربونم معلوم شد که به زور قبول شدم!
یه جورایی پشیمونم کاش معلمم اینقدر مهربون نبود و دنبال کارم نمی رفت...
*چند روزی می شه که شیرازم،طبیعت بهاری،اما هوا تابستونی!روزا اینقد گرمِ که احساس خفگی میکنم...شیراز رو خیلی دوست دارم اما هیچ جا خونه آدم نمی شه،دلم خیلی تنگ شده هم واسه خونه هم واسه...
دیروز تولد وبلاگم بوده،دو ساله شد!!!
نبودم !
چون تلفن ندارم،
چون اینترنت نداشتم،
چون کامپیوترم خرابه،
چون اصلا گرفتار نیستم اما ادای آدم busy ها رو در می آرم،
چون...!
تولدش مبارک!!!
×چند سال پیش واسه شوخی و مسخره بازی من و دو تا از دوستام پشت تلفن خودمونو جای یکی دیگه زدیم،این شوخی اینقدر جدی شد و واسه اون آدم دردسر درست کرد که من هیچ وقت خودمو نمی بخشم...
×اول دبیرستان که بودم تریبون کلاس ما خراب بود منم یه روز پایه صندلی رو گذاشتم تو شکستگی دبیرمون وقتی نشست صندلیش برگشت و کف کلاس پهن شد و بچه ها سه ساعت بهش خندیدند...
×دو بار عاشق شدم!!!
×یکی از رازهای زندگیمو سه روز پیش واسه کسی که دوستش داشتم فاش کردم و بعد هم نابودش کردم
×دو هفته پیش دلِ یه آدمو بدجوری شکوندم،با اینکه ناخواسته بود اما هنوز عذاب وجدان دارم
پ.ن:
با اجازه فریناز جون منم قسمت دوم بازی رو بی خیال می شم