*خوندن نوشته های قدیمی یه حسی در من به وجود آورد که دوباره جرئت کردم خودکار دستم بگیرم و یه کاغذ سفید جلوم بذارم؛بالاخره ترسم رو کنار گذاشتم و گفتم من می تونم!
*همیشه وقتی به خاطر کسی از خواسته خودم می گذشتم یا به عبارتی فداکاری می کردم حس خوبی در من به وجود می اومد اما دیشب وقتی پا رو خواسته م گذاشتم به خاطر دیگران بغض کردم،حتی یواشکی یه کم گریه کردم ، از دیشب دارم فکر می کنم آیا من عوض شدم یا خواسته هام ؟!شایدم هر دو...
*چند روز پیش داشتم جلو آینه موهام رو شونه می کردم دیدم تارهای سفیدش بیشتر شده به خواهرم گفتم: دارم پیر می شما!!! اونم گفت: دلت جوون باشه سفیدی مو که دلیل پیری نیست!؟روم نشد بهش بگم:موهای سفیدمو می شمارم که دلمو توجیه کنم...
*عید امروز و چند روز دیگه مبـــــــــــارک!
*خیلی وقته که نتیجه امتحانم اومده ،اما عدم دسترسی به اینترنت نذاشته چیزی بنویسم،
شایدم دلیلش نارضایتی از نتیجه باشه که مدتی کسلم کرده بود!
بااین نمره یی که آوردم می تونم ویزا بگیرم،اما راضی نیستم،فقط قبول شدن با نمره ناپلئونی راضیم نمیکنه...
فکر میکنم حقم این نبود!
مخصوصا که روز اول هم اسمم جز اسامی قبول شده ها نبود و با پیگیری استاد مهربونم معلوم شد که به زور قبول شدم!
یه جورایی پشیمونم کاش معلمم اینقدر مهربون نبود و دنبال کارم نمی رفت...
*چند روزی می شه که شیرازم،طبیعت بهاری،اما هوا تابستونی!روزا اینقد گرمِ که احساس خفگی میکنم...شیراز رو خیلی دوست دارم اما هیچ جا خونه آدم نمی شه،دلم خیلی تنگ شده هم واسه خونه هم واسه...
دیروز تولد وبلاگم بوده،دو ساله شد!!!
نبودم !
چون تلفن ندارم،
چون اینترنت نداشتم،
چون کامپیوترم خرابه،
چون اصلا گرفتار نیستم اما ادای آدم busy ها رو در می آرم،
چون...!
تولدش مبارک!!!