خیلی خوشحالم
خیلی خوشحالم
می خوام از خوشحالی فریاد بزنم
یه نفر خبری از گمشده ام داد
حالش خوبه
قول داده تا یکی دو ساعت دیگه ازش یه شماره تماس پیدا کنه
اگه من گمشده ام رو پیدا کنم
برام دعا کنید
اگه پیداش کردم میام خبر می دم
همه اینا به یمن تولد غزاله جونم الهی فدات شم غزاله چرا زودتر دنیا نیامدی که من اینهمه انتظار نکشم
چند ضرب المثل بین المللی اندر محاسن و معایب زنها:
اول خوبهاشو میگم:
۱.وقتی زن خوب در خانه باشد خوشی از در ودیوار می ریزد.( هلندی)
* آفرین چقدر نازنینند این هلندی ها
۲.بدون زن مرد موجودی خشن و نخراشیده است.(فرانسوی)
* واقعا فهمشونو نشون دادن
اینهم بقیش برای رعایت اصل دموکراسی و این که از فردا واسه ما حرف در نیارین که فمنیست
هستیم:
۱.زن فقط یک چیز را پنهان نگه میدارد آن هم چیزی است که نمی داند.(انگلیسی)
* با این خودم یه کمی موافقم؟!
۲.کاری را که شیطان از عهده بر نیاید زن انجام میدهد.(آلمانی)
*چه بدجنس...
۳.برای مرد مهم نیست که زن بگیرد یا نگیرد چون در هر دو صورت پشیمان خواهد شد(یونانی)
*وا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!
چند کلمه از بزرگان در مورد خانمها:
۱.زنها مثل ماهی هستند..به دست آوردن آنها آسان و نگه داشتن آنها سخت است.( ولتر )
*چرا من تا حالا بر عکسشو فکر می کردم؟
۲.زن اگر خوب باشد رحمت الهی است وگرنه بلای آسمانی(روشنی)
*آدم منطقی بوده
۳.زنان کمتر میگویند که تو را دوست دارند ولی وقتی از تو پرسیدند:مرا دوست داری؟.. بدان که
درون آنها جای گرفته ای (روشفوکو)
*چه عجب!!یکی پیدا شد زبون ما را بفهمه
۴.زنهایی که سر پیری مومن می شوند چیزی را به خدا تقدیم میکنند که از تقدیم آن به شیطان
شرم دارند(بوفلر)
*آدم خفنی بوده خداییش
۵.دو چیز را دوست دارم ونمیخواهم آنی از آن منفک شوم:زن و عطر را.(حضرت محمد)
*بفرمایین اینم از لحاظ شرعیش
و دست آخر این که چند تا مرد داشتند بحث می کردند که اگر دنیا بیفتد دست زنها ال میشود و
بل میشود و....
وقتی نظر منو پرسیدند گفتم:آی آقایان بیچاره..همین حالا هم دنیا دست زنهاست...منتها شما
توی باغ نمی باشید....
پاورقی:امروز اینارو نوشتم تا اینجا یه کمی ازین حال و هوای غصه در بیاد...یه کمی
بخندیدچون بین ما سه نفر تا اطلاع ثانوی من تنها کسی ام که افسردگی حاد ندارم
غزاله
یه گوشی تلفن دارم که از میون خرخرش ، صدای تو رو می شنوم ،
یه کوله پشتی که پشتم تنها به اون گرمه ،
عروسکهایی یادگار دوستهای گم شده ،
یه راکت قدیمی که جوابگوی ضربه های محکم من نیست ،
شلوار برمودام یاد آور آخرین مد خیابونگردی های بی هدفم ،
CD هایی دارم که همه ی زندگیم بودن ، اما نمی دونم چرا خط خطی شدن!
سازی که مثل خودم هیچ وقت کوک نیست ،
یه کیبورد که عرق انگشتهای هیجان زده ام دگمه هاش رو چرک کرده ،
صندوقچه ای که ... نمی خوام حرفی از خرت و پرت های توش بزنم ،
کتاب های کسالت آوری که حاشیه هاشون تنها پناهگاه شیطنتهای سر کلاس بود ،
لیوانهای کثیفی که از دیشب توی اتاقم جا مونده ،
عکس نویسنده ای که دوستش دارم ،
و بابایی که تا میام به بودنش عادت کنم ، میبینم کلی دلم براش تنگ شده !
و مامانی دارم که هروقت اتاقم رو مرتب می کنه ، وسایلم رو گم می کنم ،
یه پنجره که می خوام چارطاق باز باشه ، اما همیشه صدای مامانم رو میشنوم که :
اونو ببند ، صدای ضبطت می ره بیرون !
شاید اینا همه ی دارایی های من تو این دنیای بزرگه !
می خوام همه رو بردارم و از اینجا برم ،
می خوام همه ی آرزوهای بزرگم رو تبدیل به واقعیت های دست یافتنی کنم ،
می خوام همراه همه ی هیاهو و آشفتگی هام از این چهار دیواری ساختگی بیرون بزنم ...
باید برم...
دورها آوایی ست که مرا می خواند
انسیه
زندگی مثل یه زن فاحشه می مونه
اگه به هرزگیش پی ببری
دیگه جایی برای دیدن زیبایی هاش نمی ذاره
فکر می کنم جمله بالا از جبران خلیل جبران باشه
هر چی قشنگِ و از صبح نا حالا سر زبونمه
شیما