*خیلی وقته که نتیجه امتحانم اومده ،اما عدم دسترسی به اینترنت نذاشته چیزی بنویسم،
شایدم دلیلش نارضایتی از نتیجه باشه که مدتی کسلم کرده بود!
بااین نمره یی که آوردم می تونم ویزا بگیرم،اما راضی نیستم،فقط قبول شدن با نمره ناپلئونی راضیم نمیکنه...
فکر میکنم حقم این نبود!
مخصوصا که روز اول هم اسمم جز اسامی قبول شده ها نبود و با پیگیری استاد مهربونم معلوم شد که به زور قبول شدم!
یه جورایی پشیمونم کاش معلمم اینقدر مهربون نبود و دنبال کارم نمی رفت...
*چند روزی می شه که شیرازم،طبیعت بهاری،اما هوا تابستونی!روزا اینقد گرمِ که احساس خفگی میکنم...شیراز رو خیلی دوست دارم اما هیچ جا خونه آدم نمی شه،دلم خیلی تنگ شده هم واسه خونه هم واسه...
خونه؟!
به این زودی خونت شد اونجا؟!
الان نزدیک به یکسالِ که اینجام!!!!
بعدشم خونه اینجاست که دلبر خونه داره;)
ولی از شوخی گذشته خونه من اونجایی که استقلال داشته باشم،وقتی بعد از چند ماه می رم شیراز خاله بازی شروع می شه و همه توقع دارن حداقل یه شب خونشون بمونی،این خوبه که آدم فک و فامیل و دوست و آشنا رو ببینه و پیششون باشه،اما من بعد از یه مدتی واقعا نیاز به تنهایی پیدا می کنم...
باز خدا رو شکر کن که لااقل رد کردی امتحانو. حالا ناپلئونی یا غیره.
راستی
با پست ۹ فروردینت خیلی حال کردم.
کاش بفهمی خیلی چقده؟
.
ولی مطمئن باش هیشکی نمیفهمه عمق احساس آدمو.
akhey naji !!
che ehsasate ghashangi
me3 in ke hammeye SHIMA ha hamintorian ;)
moaaffagh bashi
هم من. خودم میدونم روت نشد بگی.
سلام
تو زنده ای یا مردی؟
مرسی از اینکه روشنگری کردی در مورد
capito
خواهش می کنم!!!!