تنها دوازده روز مونده به امتحان
یه عالمه درس نخونده دارم
و کلی مطلب که که ازشون سر در نمی آرم،
در حالی شرایط روحی و جسمی جالبی هم ندارم
به شدت سرماخوردم،که بعد از گذشت یک هفته بهتر که نمی شم هیچ بدترم می شم...
وضعیت روحی هم که افتضاحِ
دو تا آدم یه سنگ می ندازن تو چاه(البته از نظر سه عاقلِ فهیم!)
سه عاقلِ فهیم می آن سنگ از چاه در بیارن
بالای چاه با هم دعواشون می شه
علاوه بر سنگ،یه گره درست می کنن که با هیچ دست و دندونی باز نمی شه...
و من برای بدتر نشدن اوضاع مجبورم فقط سکوت کنم،
و توی دلم بگم مصلحت این بود!
تو می تونی شیما
آخه دختر خوب یه خورده به فکر خودت باشی ضرر نمی کنیا!
در امورد امتحان هم منم مطمئنم که تو می تونی حتما هم می نونی :*
شیما و نتونستن !!!
با عرض ثلام و خصته نباشید.
کم خودتو لوس کن بینیم بابا . حال نداریم.
من چی ؟که توی زندگیم اینقدر گره درست کردن که شده عین تور دروازه فوتبال
عاقل فهیم؟! فک نکنم!!!