سکوت پر هیاهو

سکوتی پر از هیاهو ، هیاهویی در سکوت...شیما،غزاله و انسیه

سکوت پر هیاهو

سکوتی پر از هیاهو ، هیاهویی در سکوت...شیما،غزاله و انسیه

*نشانه؟!!

 

*بازم بحران...اینبارم نتونسته م مثل آدم وایسام تا تموم بشه...یا رد بشه...قابل حل شدن که نیست اما شاید رد بشه...بازم خودمو انداختم یه گوشه و حمله کردم به قرص های اعصاب...جالب اینجاس به جای اینکه استرس و اضطرابم رو کمتر کنه بدتر می شم و یه ترس دیگه بهم اضافه می شه اونم اعتیاد به این قرص های مسخره س،واسه همینم به تجویز خودم دیگه نمی خوام ازشون استفاده کنم،باید خودم محکم بشم،اما چه جوری؟!!

*یک ساعت پشت اشغالی می مونم...بعد از یک ساعت آزاد می شه...بووووووق...بووووووووق...بوووووووق...کسی گوشی رو بر نمی داره...به خودم صد تا فحش می دم که شماره شو گرفتم...بعد صد و پنجاه تا فحش میدم به مخابرات و سیستم نمایش شماره...بعدترش گرمم می شه و عرق می کنم...یه کم گذشت سردم می شه...سرم که درد گرفت می رم تو رختخواب...زیر لحاف بغض می کنم...اگه غرورم اجازه داد یه کم هم گریه می کنم...آخرشم خواب و کابوس...این جریان مدتیه واسه تکرار می شه و اینجور می شه که تصمیم می گیرم موبایلمو واگذار کنم گوشی تلفن هم از اتاقم بردارم و با تمام دوستام قطع رابطه کنم...بهتر نباشن دوستایی که فقط موقع نیاز کنارمم،شاید هیچ وقت نتونستم بال باشم اما بارم نبودم که...!!!!

*چند هفته یی که اکثر شبا خواب می بینم یه ماهی قرمز کوچولو از ظرفش می پره بیرون یا ظرفش یهویی خورد می شه و جلو چشمام می میره و من جز گریه و داد و فریاد قدرت انجام هیچ کاری رو ندارم و اینقدر از دیدن این صحنه زجر می کشم که وقتی بیدار می شم تمام تنم خیس و قلبم مثل داره از سینه م در می آد...وقتی چندین شب متوالی تکرار شد هر جا می رفتم دنبال کتاب تعبیر خواب بودم...چند تا کتاب رو زیر رو کردم اما تا حالا چیزی دستگیرم نشده...پائولو کوئیلو همیشه اشاره میکنه زندگی پر از نشانه س،وقتی یه رویا چندین بار تکرار می شه شاید یه نشانه باشه وانسانها همیشه باید دنبال نشانه ها باشند...می ترسم رویای من هم که بیشتر شبیه یه کابوس یه نشانه باشه واسه...؟!

نظرات 1 + ارسال نظر
تندیسه تنهایی چهارشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:28 ب.ظ http://TALKME.BLOGSKY.COM

واااااااااااااای دوست جونم نمی بینمت این همه پریشون ! نگران می شم وقتی تو رو با این نوشته ها می بینم اونم تو اردیبهشت شیراز و عطر بهر نارنج.....
اما در مورد خوابت راستش منمن اکثر شبا کابوس می بینم ظهرم که از خواب پا می شم خسته تر از شبم ....اما همیشه سعی می کنم به خوابام فکر نکنم گاهی همین فکر کردن های زیاد به تعبیر خواب دردسر ساز می شه ....(دوست دارم و دلم می خواد همیشه چهره قشنگت خندون باشه)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد