سال گذشته در چنین روزی
در چنین ساعتی
سکوت پر هیاهو آغاز شد
اولش من بودم انسیه
قرار بود هر روز اینجا بنویسیم
حتی شده به خط...
می خواستیم اینجوری نشون بدیم که هنوز به یاد هم هستیم
حتی اگه فرسنگها فاصله بینمون باشه
بد قولی کردیم
هر روز ننوشتیم
اما نوشتیم
بعد از چند روز غزاله هم اومد
سه تایی با هم اینجا رو ساختیم
با سکوت هیاهویی ساختیم
امروز یه سال از این اون روز می گذره
سکوت پر هیاهو یک ساله شده
تولدش مبارک...
پاورقی:
پنجم اسفند هم تولد رویاهای آبی
سه ساله می شه...
شیما
... .... .... ..... .... .... .... ..... .... .... .... ..... .... .... .... ..... .... ....
* از اونجایی که ...
خب٬ بعله ! از اونجایی که بنده عمریه که وبلاگ نویس قهاری هستم !!!! گفتم بیام به مناسبت این روز فرخنده٬ دو کلمه در باب وبلاگ٬ سخن برانم!
* « یک خط وبلاگ نوشتن از هفتاد ساعت چت کردن بهتر است.» (خودم - یک سال پیش)
وبلاگ، یک آینه است. یکی از این بازیهای طالع بینی هست که آدم باید سه تا حیوون انتخاب کنه و بعد بهش میگن یکیش اونیه که هست، یکیش اونیه که می خواد باشه و یکی اونیه که بقیه فکر می کنن هست. وبلاگ دقیقا در هر زمان یکی از این سه حالت رو نشون می ده.
* « یک روز زندگی کردن از هفتاد سال وبلاگ نوشتن بهتر است.» ( خودم - سه ماه پیش)
وبلاگ ، یک درگیری است. از یاد گرفتن تایپ فارسی و عادت کردن به کیبوردهای بدون برچسب که بگذریم، نوشتن چیزی که ارزش نوشته شدن داره می تونه یک کار تمام وقت باشه. تنها قانونِ وبلاگ ، بی قانون بودنه و بنا بر این هر کس برای خودش می تونه یک روش ارزش دهی اختراع کنه.
* رشتیه بچه دار نمی شده، واسه زنش وبلاگ می زنه!
وبلاگ، یک توهم است. اگر قشنگ حرف زدن تنها مشخصه ء یک انسان واقعی بود، هر کسی می تونست با یک کتاب یا مجله یا یک روزنامه یا حتی یک برنامه ء رادیویی ازدواج کنه. هم دردسرش کمتر بود، هم خرجی نداشت هم تمام اختیارش دست خود آدم بود.
* ترکه وبلاگش خواننده نداشته، میره تو نظرخواهی همسایه اش نارنجک می زنه.
وبلاگ، یک تمرین است. یکی از خواص فرهنگ غنی و تاریخی ما صرفه جویی در بحث و تبادل نظره. بحثهای ما دو الگوی کلی دارن :
* الگوی الف :
+ : سبز بهترین رنگ دنیاست.
- : آخه بدبخت بیچاره، بی شعور بی ناموس الدنگ...سبز هم شد رنگ؟؟
* الگوی ب :
- : سبز بهترین رنگ دنیاست.
+ : نخیر. بنفش بهتر است.
- : خفه شو کثافت عوضی آشغال بی پدر مادر...
وبلاگ یک تمرین خوب برای شنیدن نظر مخالفه.
* هوشتنگ خان میره خارج تو دانشگاهِ بهشتستان تو گلابی آباد فوق دکترای پول-پارو-لوژی میگیره بعد یه بعدازظهر دل انگیز بهاری وقتی آب پرتقالش تموم میشه در سوگ پرتقال نارنجی یه وبلاگ می زنه و از بدبختی هاش می نویسه!
وبلاگ، یک سادیسم است. نوحه سرایی از پرطرفدارترین هنرهایی است که نزد ایرانیان است و بس. هرچه سوزناک تر، بهتر. هرچه زشت تر، قشنگ تر. شاد بودن هنر است، و اصلا هم آسون نیست (یکی نیست بگه تو یکی خفه شو). من هم خیلی از اوقات دوست دارم زجر رو تجزیه کنم؛ دوست دارم زشتی هایی که می بینم رو ده برابر کنم، داد بزنم، جر بدم و عربده بکشم. چیزی که عجیبه اینه که وقتی که داد نمی زنم، زیاد طرفدار ندارم. فکر کنم یک خاصیت غریزیه : وقتی کسی خوشحاله، خوب خوش به حالش؛ ولی خوندن درد بقیه، لذت بخش تره!
* ما فکر می کنیم، زندگی می کنیم، وبلاگ هم می نویسیم، پس هستیم.( گروه سکوت پر هیاهو!)
انسیه
سلام تولد یک سالگیت مبارک
به منم سر بزن
ممنون!
زحمتش رو ما می کشیم
تبریکش رو به این بگید...
در ضمن با عرض پوزش سرم شکسته قادر به سر زدن نیستم;)
هاه !!
اینهمه حرف زدم یادم رف بگم تولدش مبارک !!
شیما نبینم دیگه اجازه بگیریاا
اصلآ خوشم نیومد!
مگه من واسه اونجا و اینجا نوشتن اجازه می گیرم ؟؟؟!!!
اصلآ مگه ما از این حرفا داریم با هم ؟؟!!!
نبینم دیگه از این سوسول بازیها در بیاریاا
هاه !!
اشکال نداره همین که نوشتی کافیه!
جواب این قسمت رو هم با کامنت گذاشتم اون بالا
برو خوش باش
N30ye جان ممنون بابت مطلبی که نوشتی
و ممنون بابت تبریکی که نگفتی;)
والا ما از روز اولش سوسول بودیم
یعنی عزیزم اصلا گل ما رو با این سوسولی سرشتن
شما نمی خواد خودتونو ناراحت کنی
بعدشم من نشستم فکر کردم شما در رویاهای آبی چند تا خواننده پر و پا قرص داری که کلی هم دوستت دارن،بعد اگه من یهو بی اجازه پا برهنه می پریدم اون وسط؟!
هیچی دیگه ممکن بود خواننده های اونجا بیان ما رو ترور کنن بگن تو اینجا چیکاره یی که تولد می گیری؟!
ما فقط انسی خاله خودمون رو می خوایم
اونوقت من سوسولِ دل نازک که فوری اشکم سرازیر می شه چیکار می کردم؟
هیچی افسرده می شدم خودمو خودکشی می کردم
اونوقت تو و این دوستان بی شماری که دارم این عاشقان و دل سوختگانی که به امید من نفس می کشن از غم فراق من چیکار می کردین؟!
انسی خاله دیشب شدیدا هوس کرده بودم لوس بشم
دلم می خواس یکی این ناز منو بخره کیلویی ۹۸۳۴۵ ،بعد من الکی غر بزنم و قهر کنم اونم هی ناز بخره و بخواد آشتی کنه،اما به کاهدون زدم،کسی پیدا نشد ناز ما رو بخره حتی به کیلویی دوزار هم راضی شدم...بعدشم نشستم گریه سر دادم و نوای غم انگیز،جات سبز بود یه کم از این حالت سیب زمینی بادمجونی در اومده بودم;)
وااااااااای خیلی حرف زدم...
رکورد طولانی ترین نظر با دقت نظر دست صاحب خونه س
جلو خودم پا شدم دیگه
هورررااااااااااااا...
تشکر می کنم بابت این نظر
با این دقت نظر
وقعا زحمت کشیدم اینهمه خودمو تحویل گرفتم
واقعا لطف کردم!
وقتی کسی نیست تحویلمون بگیره خودمون که نمردیم
مردیم؟!
مبروک علیکن هذه التولد المبارک & المیمون
+++++++++++++++++++++
ولی ما هستیم
پس فکر می کنیمو و زندگی و می زنیم وبلاگ!
تولد... تولد... تولدش مبارک...
چه کیک خوش مزه ای.......من دیگه هیچی نگم بهتره