امروز عصر با یکی از دوستای گلم رفتیم حافظیه
جای همه دوستان خالی مخصوصا انسیه گلی که کلی یادش کردیم،تازه براش یه تفال به حافظ زدیم که خیلی خوشکل بود اما صفحه ش یادمون رفت،...
خری* رو هم که دیروز با هم رفتیم خریدیم با یه شاخه رز سفید خیلی خوشکل بهم هدیه داد و کلی خوشحالم کرد
البته منم همین خر رو با یه شاخه رز صورتی ناز بهش هدیه دادم
اکثر آدمای اونجا جفت بودن و عاشق،دستاشون پر بود از گل هدیه،چشماشون هم پر شوق و عشق
کلی ذوق کردیم،اصلا هم حسودیم نشد که چرا ما تنهاییم...
تازه من خیلی دلم می خواست نیت کنم سکه بندازم تو حوض،سکه نداشتیم،دوست جونم آستینش رو زد بالا،دستشو کرد تو حوض یه سکه برداشت،که البته آقای نگهبان اونجا از دور داد زد:
ـخانم دست نزن...
خلاصه همه نگاهها برگشت سمت ما و دوستم کلی دعوام کرد...
*البته خرِها گاو بودن،ولی من نمی دونم چرا از دیروز تا حالا هر چی سعی می کنم نمی تونم بهشون بگم گاو...
حتی دیروز فروشنده فکر می کرد گذاشتمش سر کار
انگشت اشاره مو به سمت همین گاوهای خر گرفتم و گفتم:
-ببخشید آقا ممکنه این خرها رو ببینم
مرد بیچاره با تعجب به قفسه خیره شده بود،بعد از چند لحظه
گفت:
-خر؟!من اینجا خر نمی بینم؟!
دوستم خیلی بی تفاوت گفت:
-فکر کنم منظورش اون گاوا باشه
بعد آخرشم دوباره گفتم:
-ببخشید آقا قیمت این خرا چنده؟
بعد فروشنده که فکر می کرد من سرکارش گذاشتم اخمهاشو تو هم کشید خیلی جدی جواب داد
وقتی هم از مغازه بیرون اومدیم به دوستم گفتم
-واقعاخرهای قشنگی بودن...
اینبار دوستم عصبانی شد و گفت:
شیـــــــــما!اینا خر نیستن،گاون...چرا می گی خر؟
من که هنوزم نفهمیدم چرا باید به گاو کله گنده بگم خر...
و یه چیزی که من کشف کردم امروز اینه که ولنتاین به کام عاشقان و نفع تاجرانِ
امروز ساعت ۵ عصر هیج جا گل رز سرخ پیدا نمی شد
عروسک فروشها هم پر بود از عاشقان
بعد قیمت عروسک،قلب،گل و هر چیزی که ربط به این روز داشت n برابر شده بود...
شیما
یه بیت شعر هست میگه:
معشوقه به نام من و کام دگران است
چون غره شوال که عید رمضان است ...
به رفقای ما سلام برسون
ارادت....
منکه نفهمیدم
یعنی چی
گاو بودن دیگه چرا بهشون می گی خر؟
خب منم نمی دونم چرا می گفتم خر!
شاید چون خیلی خر بودن!
گاوهایی که خیلی خرند...
من فهمیدم ...آها خوشم اومد ازت دوستم وو! در ضمن بابت دعوتت یه دنیا ممنون خودم که عاشق شیرازم ...
مرسی دوست جونم
پس دیگه حتما متنظرم که بیای
از قدیمم که گفتن شیرازیا مهمون نوازن و تعارفشون الکی نیست
کی منتظر باشم؟