میدونین امروز داشتم فکر می کردم که اگه پسر بودم چه کارها که نمی تونستم بکنم...یه عالمه کارهای مردونه که دخترها یا نمیتونن یا نباید که انجام بدن..مثلا اول همه هر وقت دوستامو دعوت میکردم خونمون علاوه بر چیپس یه شیشه وودکای آبسولوت هم میخریدم واونوقت به جای زدن و رقصیدن میتونستیم مست کنیم و تازه بعدش هم بریم جشن شب یلدا تو دانشگاهمون و تو صف همش دخترا رو هول بدیم و حال کنیم...اگر پسر بودما هیچ شب جمعه ای تا صبح خونه نمی اومدم...رو ماشینم سیستم می بستم و واسه همه موجودات اناث بوق می زدم(فرقی نداشت که پیر باشن یا جوون.. قیاقشون تابلو باشه یا ساده باشه...من بوقمو می زدم) یا شایدم به جای همه ی این کارا تصمیم می گرفتم پسر با کلاسی باشم..میرفتم یه دختر خوب پیدا می کردم اول عاشقش می شدم بعد اذیتش می کردم...میدونین هر چی بیشتر عاشقش می شدم بیشتر اذیتش می کردم وادارش می کردم هر وقت می خواد از خونه بره بیرون حتما به من خبر بده ولی اگه از من میخواست که همین کارو بکنم میتونستم بگم: نه و اگه می پرسید چرا؟ خوب جوابش معلوم بود دیگه..چون من پسر بودم تازه اگر پسر بودم خیلی مشکلات خود به خود پیش نمی اومد مثلا هیچ آشغالی جرات نمی کرد مزاحمم بشه
اگه پسر بودم.......آخ که اگه پسر بودم..............
غزاله
اما من خوشحالم که دخترم
خیلی هم راضیم
اگه پسر بودم نمی تونستم ناز کنم
الکی قهر کنم
بعد خودمو لوس کنم
بیچاره پسرا
ولی من با اینکه یه دخترم می تونم همه ی این کارا رو
ـ حتی خیلی کارای دیگه رو هم!! ـ انجام بدم!!!
میدونی؟!
پسر یا دختر بودنش مهم نیس
آدم بودن مهمه!
اوه
شما ۳تا دختر سر چی دارین دعوا می کنین؟
غزاله خدا رحم کرد واقعا که پسر نشدی ها!
من همه حرفاتو فهمیدم .ولی اینکه مرفتی دانشگاه دخترا رو هل میدادی داستانش چی بود .
منم اگه دختر بودم و تو پسر همون حرفهایی در موردت میزدم که تو الان در مورد پسرا گفتی!
مثلا هیچ آشغالی جرات نمی کرد مزاحمم بشه
ولی فراموش نکن به قول روباهه تو داستان شازده کوچولو همیشه یه پای کار میلنگه...