سلام
از دو روز قبل که برگه انتخاب واحدم رو گرفتم اینقدر ناراحتم که می خوام دق کنم...
حتی یه روزم تعطیلی ندارم...
حتی جمعه ها...
و اگه تو حذف و اضافه نتونم کاری کنم تا آخر ترم نمی تونم برم خونه و تو این شهر کوچیک و تو این خوابگاه پر از امکانات حتما دق می کنم...
خیلی برام دعا کنید
پاورقی
در ضمن غزاله خانمی پسورد اینجا عوض نشده خودت بس نیامدی یادت رفته...
شیما
مرد او از سر کار برگشت
دست هایش پر از خستگی بود
لابه لای دو چشم سیاهش
نور کمرنگ دلبستگی بود
از تنش کهنگی را در آورد
روی دیوار بی چیزی آویخت
سوی جوراب زخمی که خم شد
یکی، دو تا سکه روی زمین ریخت
دختر کوچکش سکه ها را جمع کرد و به دست پدر داد
بعد آهسته پرسید :
بابا دفتر مشق مرا ندیدی ؟
با همین سوال البته می گفت :
کیف آیا برایم خریدی ؟
اخم های پدر توی هم رفت
پاسخش باز شرمندگی بود
مرگ در چشم این مرد عاجز
بهتر از این سرافکندگی بود
گفت : یادم بینداز فردا
کیف خوبی برایت بگیرم
در دلش می گفت : ای کاش تا صبح فردا بمیرم
دخترک باز مثل هر شب ناامید از پدر خفت، افسوس
این وسط مادری گریه می کرد
گریه می کرد و می گفت : افسوس
دوستان
ظلم واجحاف و تبعیض
جزء عادات دیرین خاک است
بین ما، ما که محکوم خاکیم
درد بالاترین اشتراک است
سلام مهربون اگه تو نیای ما هم حتما دق میکنیم بدون که ما دعا می کنیم وحتما کار شما هم درست میشه مطمئن باش خدا رو فراموش نکن اون خودش هوای همه کارا رو داره یا علی
دق نکن شیماجان
درست می شه
غصه نخور
غزاله هم مگه دستم بهش نرسه...