ایستاده بود
هر روز مثل دیروز
هیچ چیز عوض نمی شد:
-وای دیگه خسته شدم
چرا هیچ چیز عوض نمی شه؟!
تاریک و روشن
روز و شب
مثل همیشه
آخه چرا من باید تمام عمرم رو به این دیوار چسبیده باشم؟
منم می خوام مثل بقیه راه برم،بخندم،احساس کنم،لمس کنم
تا آخرش فقط باید نگاه کنم و همه چیز مثل همیشه باشه
اون داره به من نزدیک می شه
حتماْ می خواد لمسم کنه
نوزاشم کنه
...
آخ دردم گرفت
اون منو پرتاب کرد
داره یه چیزایی می گه
"دیگه قدیمی شده عزیزم،برات یه عروسک قشنگِ جدید می خرم"
اینو می دونم که دیگه سر جام نبودم
یکی دیگه جامو گرفته
...
الان من پاره پاره شدم
یه جای جدید هستم
اینجا خیلی بهتره
اینجا منو نوازش می کنن
منو لمس می کنن
دیگه به دیوارِ بی رنگ چسبیده نیستم
همیشه پیش اون هستم
هر شب منو در آغوش می گیره
لمس می کنه
گرمای بدنش رو به من منتقل می کنه
نفس هاش رو احساس می کنم
چقدر نفس هاش گرمِ
اینجا دیگه دیوار نداره
همه جاش پارچه ایی هست و در نداره...
عضو جدید
سکوتِ پر هیاهو
نغمه
سلام
خوش اومدی نغمه
ولی به شیما بگو این رسمش نیست
رفیق نیمه راه چرا آخه
نغمه جون سلام خوش اومدی نغمه هات مثل خودت دلنشینه
سلام نغمه جون
خیلی قشنگ بود
کاش منم پاره پاره می شدم اما نوازش یه دست گرم رو حس می کردم
به سکوت پر هیاهو خوش اومدی...
موفق باشی
اسم شیما چرا توی لیستتون نیست؟
شیما قهر کرده؟
سلام.به دوستان عزیز.زیبا نوشته بودید.به من هم سری بزنید خوشحال می شم
از وقتی شیما از اینجا رفته اینجا شده سکوت بی هیاهو!
شیما کجاس؟
دلمون واسش تنگ شده....