سلام...
اول از همه این که شرمندم بابت این همه تاخیر
...این روزا یه جورایی گرفتارم...البته گرفتاریهام
نگران کننده نیست...
دو سه جور کلاس مختلف رفتن
...مهمونداری کردن
...دیگه وقتی واسه ادم باقی نمیگذاره که
همون یه ذره باقیموندش هم صرف کسی میشه که این روزا داره تو زندگی من برجسته تر
میشه
و این مهم شدنش منو خیلی می ترسونه
...هر چند اون هم همیشه شاکیه که من چرا
براش وقت کافی ندارم...
اینارو نگفتم که ازم گله نکنید..فقط تو رو خدا کمتر گله کنید...چون فعلا که شیما قهر کرده و باید
کلی ناز کشی کنم..این شیما خانوم ما تازگیها دل نازک شده...بابا جان من همش ۲ ماه
نبودم ...این شیما و انسیه نزدیک بود کتک کاری کنن
خلاصه این که سعی میکنم بعد از این تاخیر طولانی نداشته باشم...چون ممکنه کار این دو تا
دوست عزیزم به قتل و آدم کشی بکشه
فعلا رخصت تا بعد
غزاله
سلام.....من هنوزم باهات قهرم فکر نکنی برگشتی آشتی می کنم...
خب راست می گه دیگه غزاله خانومی!
همینجوری می داری می ری
می خوای شاکی برات پیدا نشه؟