سکوت پر هیاهو

سکوتی پر از هیاهو ، هیاهویی در سکوت...شیما،غزاله و انسیه

سکوت پر هیاهو

سکوتی پر از هیاهو ، هیاهویی در سکوت...شیما،غزاله و انسیه

بازی



ممکنه به من یاد بدی چطور می شه صبح عاشق بود و شب فارغ؟
ممکنه بهم بگی من تو زندگیت چیکاره هستم؟
ممکنه این بار وقتی می ری واسه همیشه بری؟
به خدا خسته ام
قبول تو بردی
تو همیشه بردی
من همیشه باختم
من از بازی کردن بدم می آد نه از بازنده شدن
هر بار خودم خواستم که ببازم
از بازی بدم می آد
این چند بارم به خاطر تو بود....


امروز وقتی قاب عکسمون افتاد و شکست
همه فکر کردند خودم انداختمش
همه فکر کردند ازت متنفر شدم خوشحال شدند
ولی نه من هنوزم دوستت دارم
اینا همش حرفِ
هنوزم اگه بخوای بازی می کنم
با اینکه اینبار تاوان سنگینی واسه باختم دادم
با ابنکه اینبار وقتی باختم،باختم
اینبار وقتی باختم بغضی که گلوم شکست صداش به گوشِ همه رسید
جز تو

با اینکه می دونم دفعه بعد وقتی ببازم دیگه هیچی ازم نمی مونه
بازم اگه بخوای بازی میکنم
تو هم همینو می خوای مگه نه؟
پس شروع کن من آماده ام....


پاورقی

امروز دیگه صبرم تموم شد و رسماْ از غزاله قهر کردم
غزاله خانم قهر قهر تا روز قیامتم قهر
نمی خوای بنویسی حداقل یه سر بهمون می زدی


شیما

نظرات 1 + ارسال نظر
امیدوار دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 05:23 ب.ظ http://goledavoodi.blogsky.com/

سلام دوست خوبم
مگه قرار نبود دریا نباشی
مگه قرار نبود اون جذر و مدا رو ندید بگیری؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد