سکوتی پر از هیاهو ، هیاهویی در سکوت...شیما،غزاله و انسیه
سکوتی پر از هیاهو ، هیاهویی در سکوت...شیما،غزاله و انسیه
به پسر نازنینی که با مهربانی هایش تمام شادی های دنیا را به من هدیه کرده
دیشب تمام بهانه هایم رادور ریختم چون فهمیدم تو تنها بهانه ام شده ای
و وقتی به لبخند چشم تو فکر کردم همه ی کج اندیشی هایم پر کشیدند
نه دیگر.. قول میدهم بعد از این تا تو هستی مثبت های دلم را کنار منفی های زندگی نگذارم
و دیگر وقتی آن طور سراسیمه برای دیدنم می آیی تمام دلتنگی هایم را سرت هوار نکنم
تو همان آخرین دست نجاتی هستی که به طرف غریقی دراز شد..غریقی که مدتها
بود در میانه ی بحر بی کناره یی تقلا می کرد...
باور کن دیشب حتی تمام غصه های بیست ساله ام را دور ریختم...چون تو با
مهربانی هایت تمام شادی های دنیا را به من هدیه کردی
و صبح وقتی در آینه به
خودم نگاه کردم دیدم دیگر از آن دخترک افسرده که لحظات تنهایی اش خارج از شماره بود
هیچ خبری نیست......
غزاله
شیما
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1384 ساعت 12:30 ق.ظ
خوشحالم خیلی خوشحالم چون عزیزترین دوستم خوشحاله چون عزیزترین دوستم دیگه تنها نیست امیدوارم همیشه شاد باشی عاشق.....