سکوت پر هیاهو

سکوتی پر از هیاهو ، هیاهویی در سکوت...شیما،غزاله و انسیه

سکوت پر هیاهو

سکوتی پر از هیاهو ، هیاهویی در سکوت...شیما،غزاله و انسیه

درد دل های بچه گانه ی یک کوچولوی عاشق



درد اول :


ازکی بپرسم!؟...


از کجا باید شروع کرد!؟...
آخه همه ی فکرایی که توی کله ام هست مالِ همین الآنِ...
ساعت و دقیقه و تاریخ نداره!

پر از احساسم...پر از حس نوشتن...
ولی برای نوشتن ِکوچکترین احساس یا کوچکترین خیالِ گذرنده ای
باید سر تا سر زندگی خودم و شرح بدم...
و این ممکن نیست! ...

پر از حرفم...پر از گفتن...
ولی یه چیزایی هست که نمی شه به دیگران فهموند...
نمی شه گفت...
آدم و مسخره می کنند!

از کجا می شه فهمید کاری که داری انجام می دی درسته یا نه!؟...
از کجا می شه فهمید یه نفر ارزش اینو داره که غرورت و به خاطرش بشکنی یا نه!؟...
از کجا میشه فهمید حق با احساس ِ یا منطق!؟...

وای خدای من....
من پر از احساسم...
پر از گفتن...
پر از پرسیدن...
پر از نوشتن...

چه خوب بود اگه همه چیز و می شد نوشت!

انسیه

نظرات 2 + ارسال نظر
محسن پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:22 ب.ظ http://rain66.blogsky.com

سلام ... خیلی قشنگ بود به منم سر بزنید ... خدا نگهدار

ا میر جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:50 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد