حس می کنم که وقت گذشته ست
حس می کنم که "لحظه"سهم من از برگهای تاریخ است
حس می کنم که میز فاصله ی کاذبی ست در میان
گیسوان من و دست های این غریبه غمگین
حرفی بزن
آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را به تو می بخشید
جز درک حس زنده بودن از تو چه می خواهد؟
حرفی به من بزن
من در پناه پنجره ام
با آفتاب رابطه دارم...
فروغ فرخزاد
شیما
خيلی زيبا بود و پر معنی ...
موفق باشيد !